معرفی سیران‌تپه و سه تپه‌ی باستانی خسروشاه

برگرفته از کتاب « سئیران‌تپه منظومه‌سی » -( چاپ اول؛ انتشارات نباتی۱۳۹۷ / چاپ دوم با ضمایم ؛ انتشارات یای‌قالا ۱۴۰۲ ) س. بختیاری خسروشاهی.

سیران‌تپه ، پره دیزه ، قیزقالا ، یانیق‌تپه‌ی خسروشاه ...

بخش خسروشاه ، به مرکزیت شهر خسروشاه جزء بخش‌های شهرستان تبریز به شمار می‌رود که در جانب غربی و انتهای رشته کوه‌های سهند/ ساواند ( آواراق ) قرار دارد. خسروشاه از طرف شمال با سردرود و تبریز و از طرف شرق با اوسکویه و از طرف جنوب با شهرستان آذرشهر ( توفارقان ) و از طرف غرب پس از گذر از اراضی تنی آران خسروشاه با شهرستان شبستر همسایه است. این شهر با گذر از آمار جمعیتی افزون از ۴۰۰۰ هزار نفر از اسکو، و نیز در مرکزی‌ترین نقطه به شهرها و شهرک‌های صنعتی موجود در اراضی تنی خود، در فاصله‌ای ۳ کیلومتری با اسکو قرار دارد. این در حالی‌ست که ( برخلاف قوانین جاری در کشور و حتی قوانین معمول در دنیا ) شهر مذکور به عنوان شهرستان، ولی خسروشاه با مدیریت بخش اداره می‌شود!... علاوه بر آن ؛ چهار سوی این شهر تاریخی فرهنگی ( خسروشاه ) را چهار تپه‌ی باستانی مشرف به‌هم فرا گرفته است که هر یک از این تپه‌ها از چنان بار تاریخی عظیمی برخوردار است که نیازی به واکاوی و تشریح مفصل آن در اینجا نیست؛ چرا که نام هرکدام از این تپه‌ها برای اهل علم تاریخ مجلدی کتاب را یدک می‌کشند که لنگر تاریخی - فرهنگی آذربایجان ایران محسوب می‌شوند. با توجه به قرون ماقبل که ساخت و سازها از لحاظ ارتفاع پایین‌تر از این دوره بود، همچنین روشناییهایی که از وجود الکتریک حادث شده است، بی‌تردید این تپه‌ها پل ارتباطی مردمان ساکن این منطقه در موقعیت‌های حساس جنگی و اجرای آئین‌ها و.س بشمار می‌آمد طوریکه اگر بربام هریک آتشی افروخته می‌شد برای تپه‌های سه‌گانه دیگر قابل رؤیت بود.

.

تپه دیزج ( دیزه تپه‌سی - روستای تاریخی دیزج امیرمدار ) :

قله‌ تپه ( دیز ) مانندی در روستای دیزج امیرمدار؛ که نام این روستا را از هر منظری بنگریم، تاریخی بالای هزاره را یدک می‌کشد. حتی وجود آرامگاه « سلطان امیر مضر بن عجیل » در این تپه نتوانسته نام باستانی دیزه را از پیشانی آن بزداید. لازم به ذکر است که این آرامگاه برخلاف نظر عوام که به امامان ارتباط می‌دهند و از آن با عنوان امام‌زاده یاد می‌کنند، در واقع مربوط به امیر قشون عرب بوده و طبق اسناد عدیدهی تاریخی پسر عمّ حضرت محمد ( ص ) و یادگاری از دوران جنگ اعراب در این منطقه است. واژه‌ی دئژ / دژ / دئز/ دیز، که در اصل برگرفته از فرهنگ ترکی"دیز" ( زانو ) میباشد، در تصویرسازی ذهنی کهن-مردمان این مرز و بوم از حالت تا شده و تدافعی زانو ( دیزک / دیزج ) مرتبط با جغرافیای خویش الگوبرداری شده است. ما، با توجه به جغرافیای آن، این لغت را مناسب‌تر از سایر تعابیر دانسته و در اینجا آوردیم. به هرحال، این تپه در شرق سئیرانتپه و در روستای دیزج با فاصله‌ی تقریبی کمتر از یک کیلومتر چسبیده به اراضی شهر خسروشاه واقع شده است. از میان سنگ‌های به تاراج رفته‌ی آن، می‌توان به سنگ شفای موجود در بقعه‌ی سلطان امیر مضربن عجیل، و نیز سنگ عمر ( عُمَر داشی ) و نیز تخریب سنگ‌نگاره‌هایی به تصویر ماه و خورشید و ستاره ( گون - آی – اولدوز ) اشاره نمود..

یانیق‌تپه‌ / تپه سوخته :

این تپه حدودا در ۲ کیلومتری غرب خسروشاه ، و حاشیهی آجی چای ( تلخه رود ) در مابین دو روستای قاراتپه- تازاکند خسروشاه که نام آن بیمسماع با این تپه‌ی سوخته‌ی باستانی نیست، واقع شده و تا به امروز تاریخ شش هزار سالگی‌اش به اثبات رسیده است. البته یانیق تپه اغلب با نام " شهر باستانی یانیق " همراه است. - آثار تاریخی بسیاری که در اواخر دهه‌ ۳۰ ش از آن کشف شد، دلیل صحت این ادعاست که امروزه در موزه‌ی ارومیه و آذربایجان و نیز لوور فرانسه محفوظ هستند...

علاقمندان در این باره میتوانند کتاب « باستان‌شناسی آذربایجان شرقی ۲ ، یانیقتپه خسروشهر » ( خسروشاه ) ؛ یا کتاب دو جلدی « پیدایی مکتب خسروشاه ... » ( ترجمه‌ی انگلیسی به فارسی خانم ندا بیگی خسروشاهی، اثر دو جلدی جفری سامرز که متشکل از گزارشات محقق اصلی آن یعنی چارلز برنی‌ انگلیسی‌ست – منشر شده از انتشارات یای قالا ، ۱۴۰۳ ) را مطالعه نمایند. علاوه بر آن، خبر خوش دیگری نیز به علاقمندان حوزه‌ی تاریخ خسروشاه-آذربایجان داریم، که همانا گردآوری کتاب دیگری توسط جناب پورحسین خونیق می‌باشد که طبق نقل قول مولف، حاصل زحمات ده ساله‌ی ایشان درباره یانیق‌تپه‌ی خسروشاه است...

قیزقالا تپه / تپه - قلعه‌ی دختر :

سئیران‌تپه ! بمب‌آلانېـن گؤلۆنی
قوروتدولار آغـلاتدېلار ائلینی
قېزقالا دا قېزېن تؤکدو تئلینی

چۏخ ایچمیشیک چشمه‌سینین سویونو
اؤزۆ قازېب دؤنگـه-دؤنگـه قویونو

در شمالی‌ترین محدوده‌ی شهر خسروشاه، قیزقالا ( اوغوز قالا ؟ ) یا تپه‌قلعه‌ی دختر قرار دارد. البته قیزقالاهای دیگری نیز مرتبط با قیزقالای خسروشاه وجود دارد که بر همین اساس بهتر است از آن تحت عنوان سایت قیزقالا یاد گردد. چرا که یکی از آنها در کهن‌کوی بایرام خسروشاه ، و دیگری نیز در کهن‌کوی کلجاه، و سومی نیز در آماقان واقع شده است که طبق نقل قول پیشینیان هر سه قیزقالای مذکور از طریق تونل‌های زیرزمینی به قیزقالای خسروشاه متصل هستند. در زمان پهلوی اول و دوم در راستای تحریف و جعل و تکذیب آثار تاریخی آذربایجان و نیز زیاده‌خواهی و حرص و طمع شهر همجوار از فرصت پیش‌آمده نهایت بهره را بردند و در کنار دیگر تحریف‌ها و تخریب‌های اماکن تاریخی و تغییر توپونیم‌ها و جای‌نامهای مربوطه، قیزقالای موجود در بایرام را تحت عنوان " دیزقالا "جا زدند تا از این‌طریق ایجاد انحراف تاریخ واقعی این بلاد ریشه‌دار و تاراج اراضی خسروشاه سهل‌تر صورت پذیرد.

قلعه‌هایی نظیر شاه قالا - قالاچا - قالابان - قیزقالا – نارین قالا – شاق قالا ، پیر قالا ، قارپینه‌لی و .س ؛ نیز در جوار قیزقالای خسروشاه قرار دارند که مرکزیت همه‌ی آنها قیزقالا و سه تپه‌ی اصلی دیگر موجود در خسروشاه است ...

+سئیران_تپه_منظومه +سئیران_تپه_خسروشاه +خسروشاه +اعجاز +بابایی_خسروشاهی
سئیران تپه منظومه‌سی ؛ خسروشاهلی اعجاز ، مقدمه و تشریح : سعید بختیاری خسروشاهی

سئیران‌تپه :

سئیران‌تپه ! سنه قربان جانېمېز
قاینار سنیـن توپراقېنا قانېمېز
سنسن حرمتیمیز سنسن شآنېمېز

هر طرفین باغ باغچادېر بولاق دېر
افسوس ! بیر آز ائلین سن‌دن اوزاق‌دېر

ای ائلی‌نین شرافتلی تپه‌سی
افـتـخارلی شهـامتلی تپه‌سی
هم شوکتلی هم عزتلی تپه‌سی

اؤز ائلی‌نین چکدین غمین آتمادېن
احسن سنه شانلی یوردون ساتمادېن

-با نهایت تاسف و اندوه! و با توجه به عدم رضایت اهالی این منطقه از تقسیمات نادرست اراضی، ما می‌توانیم سئیران‌تپه‌ی فعلی را به صورت بسیار خلاصه‌واری چنین معرفی کنیم :

با نگاه به نام این تپه در معنای سئیران‌گاه یا گردشگاه و همچنین اسامی کهن موجود در حاشیه‌ی این تپه اعم از رودخانه‌ها، دره‌ها، چشمه‌ها، برکه - باغ‌هایی با اسامی کهن، و تطبیق آن با هر سه تپه‌ی دیگر؛ که در هر چهار پایه و چهار سوی این تپه‌ها، چهار برکه و چشمه ( گؤل – گؤزه )-ی بسیار قدیمی موجود است و از آن جمله‌اند: پره باغ ؛ شمشرف / شمشارا و دینگو / دینگیر ؛ که از میان آن‌ها، دو برکه چشمه هنوز آبدار است و پا برجا ؛ یکی از آنها کلا محو شده و چشمه‌ی دیگری نیز خشکیده است که خوشبختانه هنوز شکل هندسی برکه بؤیوک دینگیر سرجای خود قرار دارد. همانند تحریف نام قیزقالا در کهن روستای بایرام خسروشاه که در سطور فوق اشاره شد ، واژه‌ی دینگیر موجود در آن روستا نیز به همان دلیل مذکور توسط زیاده‌خواهان و سوء استفاده‌گران منطقه تحریف شده و به حالت " گیندوو " یا " جیندوو " در آورده شده است. در حالی که نام دینگوو / دینگیر ، هنوز در زبان سالمندان آن روستا جاری است که با آگاهی کامل از مقصود اصلی متقلبان، نام دینگوو یا دینگیر را هنوز زنده نگه‌ داشته‌اند. همچنین: قلعه و دره‌ی دینگیر؛ پاشی‌باشی یا پاشا باغی؛ دیزه دره‌سی؛ ساوان / سادان‌باشی ( نکته‌ی مهم عبارت از این که در اسناد مربوطه تحت عنوان ساوان آورده شده است) ؛ چشمه، کوه و دره‌ی صراف که حدودا در چهارصد پانصد قدمی به طرف « پادگان شهید قاضی خسروشاه » واقع گردیده است. در نهایت، خود تپه‌ی سیران یا همان سئیران‌تپه که قسمت رو به سمت خسروشاه آن، تبریز را پیش‌ رو قرار می‌دهد...

باری! در اینجا نیازی جهت تشریح لغت سئیران‌تپه برای مخاطبان‌ترک‌زبان نیست، چرا که از لغات پرکاربرد بومیان این مناطق است. معدود افرادی نیز به جای سئیران، جئیران و جئیران‌تپه را بکار می‌برند که باز ، با توجه به وجود تپه‌ای هم‌نام در نیشابور و نظرآباد استان البرز حائز اهمیت است؛ خصوصا در مجاورت جئیران‌تپه‌ی نظرآباد، تپه‌ای تحت عنوان یان‌تپه قرار دارد که تداعی‌گر لغت کناری است ( تپه‌ی کناری ) ...

نظر به اسامی حول سئیران‌تپه‌ی خسروشاه، و نقل قول پیشینیان و شکل ظاهری کنونی، و با در نظرگیری آب‌خیزی آن، وجود چشمه‌های بسیار قدیمی با عناوین و اسامی بسیار کهن و بارداری این لغات که اشاره شد، و همچنین اغلب مالکانی که تا همین اواخر جزء افراد صاحب‌نام خسروشاه به حساب می‌آمدند ؛ بایسته است تا قدر چند جمله‌ای هم که شده، در این‌باره توضیح آورده شود که در ظاهر امر بین دو واژه‌ی جئیران و سئیران تفاوتی مشهود نیست چراکه هر گردش‌گاهی را جئیران، و هر ماده آهویی را گردش‌گاهی باید. اما بر مبنای میتولوژی، جیران جزو حیوانات اسطوره‌ای به شمار می‌آید... -همین‌طور کشف فسیل کاج‌های مسن و نیز حیوانات جنگل‌زی و آبزیان در آن حوالی که اکنون خشکِ خشک و بایر هستند.

علاوه بر شکل ظاهری چندین تپه پشت سر هم در حاشیه این تپه مادر که شباهت زیادی به گورکان دارند، وجود باغ و برکه و چشمه‌ی پره‌باغ یا پره‌دیزه، که از آن زائیده شده : پردیس فارسی، پرادیزیوس یونانی، پارادی فرانسوی و پارادایس انگلیسی و فردوس عربی که هر پنج را معنی ، باغ یا بهشت برین است. ( در مورد لغت پره‌دیزه ر. ک. آرشیو موضوعی پره‌دیزه - خسروشاه ، همین وبلاگ ) ؛ بدین‌سان اصطلاح دینگو / دینگیر ( تانری / تاری ) که همانا واژه‌ای‌ست سومری‌ ؛ و نیز بانظر به سیران‌تپه استانبول ترکیه و اوشنویه‌ی مهاباد ( سویوق بولاق ) که همه و همه نشان‌گر اهمیت این نام ترکی ( سیران ) می‌باشد...

- بنا به نقل قول اهالی دست‌آوردهای هیئت تحقیقی پنج نفری آمریکایی، که در نیمه اول دهه پنجاه.ش. ازحوالی آن تپه ( ساوان / سادان ) صورت گرفته است با گذر نیم قرن هنوز مجهول مانده و باز با تکیه بر گفته‌های قدیمی‌ها خاک‌برداری بخش شرقی خود تپه سیران در آن دوران صورت گرفته است!
- سنگ قبر مرمرین از آن مکان به کتابخانه‌ی عمومی خسروشاه انتقال داده شده بود، که متاسفانه این سنگ قبر از آن مکان...
- گورهای جمعی با استخوان‌های درشت انسانی از باغهای آن حوالی حین تبدیل بخشی از باغات درختی به تاکستان.
- سه سکه در دامنه‌ی شمالی با ضرب « لاالله الاالله » در یک طرف و در روی دیگر « محمدا رسول الله »...
- قبر سنگی در حاشیه‌ی کروان‌یۏلو ( مسیر کاروانرو ) با در ورودی سنگی و ابعاد تقریبی ارتفاع صد و سی سانت، طول دو و نیم متر، عرض یک و بیست الی یک و نیم متر و دریچه‌ای در مرکز سقف و چراغ‌دانی حکاکی شده در سنگ سقف از خود سنگ و یک سقف دوده گرفته‌ای که گویا از همان چراغدان بوده است. این گور سنگی، در اواخر دهه هفتاد حین کندن فونداسیون توسط کارگران یافت می‌شود، و در همان دقایق اول توسط مسئولان و سازمان میراث فرهنگی استان رؤیت می‌گردد. طبق نقل قول شاهدان عینی : درب سنگی آن را کنار گذاشته، و اسکلت مرده‌ای روی خاک نرم که در اصطلاح بومیان " گؤی کپیر " گفته می‌شود؛ و سکویی در سمت راست گور ؛ و جنازه‌ای که به حالت دراز کشیده بوده است. همینطور النگویی در بازوی چپ جسد، با جنسی شبیه سنگ، به دو رنگ سیاه و سپید رؤیت می‌گردد.
سفال‌های پراکنده؛ در بخش‌هایی وفور کهن سفال‌های شکسته مشاهده می‌شود.
گودی تندیره مانند در دامنه‌ی سئیران ( جنوب شهر ) شبیه قاربینه‌لی واقع در قیزقالای موجود در شمال شهر ) .
وجود تنور نانوایی بسیار قدیمی ...
-طبق برخی منابع در این محل جنگ قشون اعراب با بابک خرمدین در دوره‌ی عباسیان ...
درگیری قشون اعراب در زمان فتح ایران و آذربایجان؛ که علاوه بر آن کتاب، در منبع تاریخی دیگری نظیر « روضات‌الجنان » عنوان شده است. آخرین سند عینی و کتبی و شفاهی ما از اهمیت آن منطقه، وجود مزار امیر قشون عرب در دیزه ( دیزج امیر مدار ) یا " سلطان‌داغی " به نام مقبره‌ی امیر مضر بن عجیل در نزدیکی سیران‌تپه است، که بدان نیز اشاره شد ...

باز تاکید می‌ورزیم که باتوجه به این چهار تپه در چهار سمت و سوی خسروشاه ؛ می‌توان چنین اذعان داشت که در گذشته این شهر باستانی ( خسروشاه ) توسط این چهار تپه محصور شده بود. به نوعی می‌توان اذعان داشت که این چهار تپه‌ی متصل به هم در اصل چهار دروازه‌ی ورودی این کهن‌شهر به شمار می‌آمدند...

ریشه‌شناسی واژه پره دیزه- خسروشاه

✍️ : سعید بختیاری خسروشاهی

منبع مقاله : « سئیران‌تپه منظومه‌سی » انتشارات نباتی ۱۳۹۷ - انتشارات یای‌قالا ۱۴۰۲ باضمایم ؛ و نشریه شفق آذربایجان.

( اندک ویراست و ویرایش / زبان مقاله : فارسی و ترکی )

==========

آذربایجانیمیزین آس اوجاقلی خسروشاه شهرینین قوزئینده سئیران‌تپه آدلی تپه‌نین دؤرد دؤره‌سینده دؤرد گؤل- گؤزه واردیرکی اونلارین بیری پره‌باغ گؤلو آدی‌ایله حله‌ده ائل دیلینده‌دیر. بو تپه‌نین دوغوسوندا بیر باشقا گؤله پره‌دیزه دئیلیرمیش. پره‌دیزه‌نین دوغوسوندا دیزه ( دیزج امیر مدار ) کؤیو واقع‌دیر. خسروشاهین بو بؤلگه یاپیشیغین‌دا یاشیت‌لی چوبان چؤلچولرین دئدیگینه دایاناراق دئمه‌لی : « اسکی‌دن قالمیش بیر بینانین داش ‌بولوک‌لری باشاباش یئر اوزه‌رینده وارایدیر » ؛ اونلار بو دیواری قدیم دینگو کاروانسارائینا ( دینگیر/ سومر تانریچالاریندان شَمَش یا شمس و گونش تانریچاسی ) -باغلی قالا دیوارینین پارچاسی اولاراق قیده آلیرلار.
هابئله شَمَشرَف / شمشارا آدلی گؤل ایسه یئنه دینگوو قالاسینین آدیله بیرگه یاشیتلی‌لاریمیزین دیلینده‌ و دئیم‌لرینده گزیشیر. او دیواردان علاوه دینگیر دره‌سی‌ایله بالاجا گؤلگؤزه و ان سونا قالمیش قوشقالا ایسه همین دینگووا باغلی دینگو کاروانسارایی آدلانیرمیش‌. آرتیرمالی‌ئیک دینگیر قالانین اته‌گیندن قدیم شاهی یولو خسیل‌دن آشاراق خوجامان خسروشاهین ایلخی‌سیندان ساویشالی شاهی آداسی‌ایله ( جزیره‌ اسلامی ) -کؤیوندن شاهی دنیزچه‌سینه یا اصلینده دریاچه‌ی خسروشاه / اورمویا یاپیشیلیر...
سؤزسوزجه‌سینه آذربایجانین اوستانلاری‌ایله شهرستانلارلا شهه‌رلرینه باغلی قصبه‌لر، ایستر زنجان، اردبیل، اورمو، ماراغا و مرند کیمی باشقا شهه‌رلریمیزه باغلی کند - پارالاریمیزدا پری‌دیزج یا دیزج‌پروانه آدینلی آدلار آلتیندا کؤی‌لرله قصبه‌لر، ائلیمزین گؤز اؤنونده گؤزوشور دیلینده‌ایسه گزیشیر. بیز باشقا یئرلریمیزین پره‌دیزه‌لرین آچیقلاماق و یائیملاماق‌دان واز گئچه‌رک، آنجاق آنادوغما یوردوموز اصیل خسروشاهین پره‌دیزه‌سین سیز حؤرمت‌لی اوخوجولاریمیزا آچیقلایاراق سونوروق.

.

پره‌دیزه :

در خصوص واژه پره‌دیزه نوشته مقالات بسیاری البته در نوع گویش مخصوص خود موجود است. جای بسی تاسف است اینکه طی صدسال اخیر در کشور ما هرگونه افتخارات و داشته‌های مثبت سایر ملیت‌ها بنام سه سلسله‌ی هخامنشیان، ساسانیان و نهایتا پهلوی‌ها رقم خورده است. و بالعکس هرگونه کاستی و قصور در تاریخ این کشور، اغلب به نام مردم و یا سلسله حکومت‌های ترکان ثبت شده است. در این بین به جرات می‌توان گفت موضوع مقاله‌ی پیش‌رو یکی از پراهمیت‌ترین اصطلاحات رایج در علم تاریخ را در بر می‌گیرد ‌که با توجه به تحریف و انکار از سوی برخی تاریخ نگاران یکسونگر در هاله‌ای از گمراهی مفقود مانده است. با وجودی که هنوز هم در جغرافیای آذربایجان مناطقی با همین نام " پره‌دیزه " به وفور در گویش مردمان بکار می‌رود. بنابراین ما ضمن صرف‌نظر از منابع مورد نظری که از آن جمله‌اند : کتاب امپراطوری هخامنشی اثر برایان پییِر، و کتاب داریوش ایرانیان اثر هیدس والتر و نیز آثاری نظیر بهار مهرداد تخت جمشید گذر نموده سپس پره‌دیزه را ابتدا با تکیه و با در نظرگیری داشته‌های غنی عینی و پس از آن نیز با استناد به منابع ترکی و عربی من‌جمله قرآن و نیز منابع انگلیسی پیش روی شما مخاطبان بلند نظر قرار خواهیم داد.

.

پردیس در لغت‌نامه‌ی دهخدا ( پره‌دیز ) :

[ پ َرَ دَ ] ( اِ ) لغتی است ماخوذ از زبان مادی ( پارا دئزا ) به‌معنی باغ و بستان. و از همین لغت است پالیز فارسی و فردوس ( معرّب ).
گزنفون : « در هر جا، که شاه ( هخامنشی ) اقامت کند و به هرجا که رود، همیشه مراقب است در همه جا باغ‌هائی باشد پر از چیزهای زیبا که زمین می‌دهد. این باغ‌ها را پردیس می‌نامند. اگر هوا مانع نباشد شاه اکثر اوقات خود را در این‌گونه باغها به سر می‌برد » ...( در اصل ریشه‌های اولیه‌ی فرهنگ باغبانی و باغداری مربوط به این لغت باستانی پردیس | پره‌دیزه است... )
تاریخ بیهقی ( جلد ۲ ) نقل می‌کند : « چون به مرو رسیدیم شهر و غلات به‌دست ما افتد و خصمان به پره‌های بیابان افتند...». در همین کتاب در معنی ریشه‌ی لغوی " پره " : « اطراف و اکناف » آمده است. جمع‌بندی سایر فرهنگ‌های فارسی نیز بدین صورت است : پَرّه ؛ دامن و طرف و کناره‌ی چیزی مثل پره‌ی بیابان و کوه و هر چیز پر مانند... ؛ به معنی حلقه و دایره‌ی لشگر ... و مردم نیز گفته شده است. دِیزَه : رنگ ، لون ، رنگ خاکستری ، و اسبی که رنگش سیاه یا خاکستری باشد. دیزج هم گفته شده به‌معنی دژ و قلعه نیز گفته‌اند.
یاحقی درباره‌ی باغات باستانی ایران در کتاب فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی چنین می‌نویسد : پئری دئزه ؛ « دژ محصور فرو بسته در ایران باستان به باغ‌هایی اشاره می‌کرده که با بهشت برابری داشتند. »

جمع‌بندی مفهوم paradise در برخی سایت‌ها :

- Paradise (پردیس / پره دیزه) : اصطلاحی است برای مکانی با هارمونی و هماهنگی بی‌نظیر و مکانی جاودانی. به عبارتی دیگر اشاره به لامکان و لازمان ).
- پیروان ابراهیم : -پارادیس را به باغ عدن ارتباط می دهند، یعنی حالت کمال مطلق جهان قبل از سقوط از رحمت ( قبل از هبوط ) و حالتی است تمام عیار که در جهان آینده بازگردانده خواهد شد.

مفاهیم بهشتی : -مفاهیم فرهنگی متقابل هستند که اغلب با تصاویر ذهنی معنوی بشری پوشش داده می‌شوند و ممکن است مربوط به پیدایش هستی یا رستاخیز و یا هر دوی آنها باشد. این مفاهیم در نقطه‌ی مقابل بدبختی‌ها یا فقر تمدن بشری قرار دارند. در پارادایس تنها صلح و آرامش، شادی و کامیابی وجود دارد. پارادایس مکان رضایت و خرسندی، سرزمین پرنعمت و مکان تحقق است. از آن اغلب به عنوان جایگاه برتر و مقدس‌ترین مکان توصیف شده است که در مقابل این دنیا یا عالم اموات ( مانند جهنم ) قرار دارد.
رستاخیز شناسی : در متون رستاخیزشناسی پارادایس عنوان سکونتگاه آنهایی‌ست که در این دنیا پرهیزکار بوده‌اند. از نظر اسلام و مسیحیت، بهشت مکان آرامش و تسکین روحی است.
مصریان باستان : بر این باور بودند که جهان دیگر Aura ( آئورا ) در مفهوم مَرغزارهایی برای شکار ایده‌آل و مناطق ماهیگیری است که مردگان بعد از قضاوت در آن ساکن می شوند.
سِلتیک‌ها : معتقد بودند پارادایز همان MagMell یعنی جزیره خوش شانسی است.
یونانیان باستان : Elysian fields ( سرزمین بهشتی ) یا مناطق بهشتی با وفور نعمت می‌باشد که قهرمانان، صالحان و عادلان امیدوارند در آنجا به جاودانگی دست یابند.
سرخپوستان وِدایی : - تصور می‌کردند بدن جسمانی توسط آتش از بین می‌رود اما در آسمان سوم در حالت سعادت‌مندی از نو خلق و به هم پیوسته می‌گردد.
اوستای زرتشت : pairi-daeza / پارادیس- پردیز به حصار شده مکانی که جایگاه نیکوکاران و بهترین هستی‌هاست، تعبیر شده است.
کیهان‌شناسی : منظور از پِریدایس دنیایی است ماقبل از آنکه به واسطه شرارت آلوده و نابود گردد. یعنی دنیایی که هنوز شرارات و خباثت در آن نفوذ نکرده است. این مفهوم به‌خصوص از دوران ماقبل تاریخ موضوع هنر و ادبیات است که “ Paradise Lost ” ( بهشت گمشده ) اثر جان میلتون یکی از نمونه‌های بارز آن به شمار می رود.

اتیمولوژی و ریشه‌شناسی پارادایس در برخی منابع انگلیسی :

Pairi / پایری : پیرامون، در اطراف، گرداگرد
Daeza / دیزه : دیوار، آجر یا خشت، یا ساختار و ترکیب در اصل یک اسم مستعار است به معنای ترکیب یا باغی محصور.
paradise / پارادایس : از لغت فرانسوی paradis وارد زبان انگلیسی شده است که اقتباسی از paradises و یونانی parádeisos -به شکل παράδεισος است. لغت قدیمی ایران باستان paridayda "محوطه حصار کشی شده.

پروتو سانیسکریتِ Pradesh / پارادئژ : این اصطلاح تا قرن ۵ و ۶ قبل از میلاد تحت عنوان pardesu در مفهوم قلمرو ، امپراطوری ، دامنه و ملک رایج بود. بعدها از آن برای مشخص کردن باغ‌های محصور وسیع اولین امپراطوری استفاده شد. پس از مدتی در کتاب آنابِیسیس اثر گزنفون آتِنی که در قرن چهارم ( ق.م ) نوشته شده است ،paradise بصورت parádeisos یا " پارک جانوران " وارد زبان یونانی شد. ( Xenophon تاریخ نویس، ادیب، مؤلف و فیلسوف اهل آتن یونان در قرن چهارم ق.م. است که اثر هفت جلدی Anabasis )
آرامیکی pardaysa : معادل رویال پارک (پارک سلطنتی یا گردشگاه) مجلل است.
تاناخ ( کتاب مقدس عهد قدیم عبری‌ها ) : pardes / پاردئس سه بار مفهوم باغ و بستان را می‌رساند ( در آواز سولومون آواز آوازها بخش ۳ آیه ۱۳؛ اکسلِسیاستس بخش ۲ آیه‌ ۵ ؛ نِهِمیا بخش ۲ آیه‌ ۸ ) با توجه به مفاد آن متون، pardes را می‌توان در مفهوم باغ یا باغ میوه تفسیر نمود.
سپتاجینت (نسخه یونانی تاناخ قرن اول تا سوم ق.م ) : parádeisos برای ترجمه هر دو اصطلاح عبری פרדס ( pardes ) نیز gan גן ( garden ) استفاده می‌شد. ( برای نمونه در بخش دوم آیه ۸ Genesis ( نخستین کتاب مقدس بشری ) و در بخش بیست و هشتم آیه ۱۳ اِزِکیِل ( Ezekiel ) : در این دو کتاب مقدس هدف از کاربرد کلمه "paradise" اشاره‌ای به باغ عدن می‌باشد.

قرآن : در قرآن مشابه معنا و لغوی پردیس همانا واژه فردوس است.
تا این قسمت در کل می‌توان از این دست مطالب چنین استنباط نمود که ریشه‌شناسی paradise / پردیز در نهایت مشتق از ریشه‌های زبان بازسازی شده پروتو هند و اروپاییdheigw است که این ریشه نیز احتمالا مفهومی شبیه برپا کردن و به هم پیوستن دارد.

" در کل Pairi / پئری در معنای پیرامون بوده و مرتبط با ریشه‌ای یونانی به معنای در؛ همچنین با ریشه انگلیسی peri که مفهوم عینی آن نیز دور و بر می‌باشد. و diz = بنا کردن، ساختن ( یک دیوار )، تشکیل دادن ؛ مرتبط است با ریشه‌ای یونانی در مفهوم دیوار."


همان‌گونه که در پاراف‌های سابق نیز اشاره شد، منظور تمام این قبیل تحقیقات و نوشته‌ها بر این اساس پایه‌ریزی شده است که بگویند : « پره‌دیزه Paradise در دیگر زبان‌های قدیم ایرانی تایید نشده است » !. و در خوشبینانه‌ترین حالت چنین ابراز دارند که : « ریشه‌های احتمالی در این زبان‌ها ممکن است بازسازی شده باشد ؛ برای مثال در زبان پارسی قدیم به صورت paridayda آمده است ». یا این جمله را که می‌گوید : « معنی محوطه محصور در اغلب کاربردهای زبانی ایرانیان از این لغت حفظ نشده و بطور کلی برای اشاره به کشت یا مناطق کشت رایج بوده است، نه لزوما دیواره‌ای » ؛ - همچنین این ادعا که قابل تامل است : « واژه‌ی قدیم ایرانی survives ( بقا، وجود ) به‌صورت Pardis در فارسی جدید»... ؛ نیز این تعبیر : « مشتقات pālīz یا "jālīz که مفهوم patch پچ گیاهی ( زنجیره‌ي گیاهی ) یا باغ سبزیجات...».

جملاتی که در خروجی تشریح لغت پردیس در پاراف فوق مطالعه شد، جمع‌بندی کلی منابعی بود که ما در دنیای واقع و مجاز بدان دسترسی داشتیم.

اما پره‌دیزه یا فردوس از بیان قرآن کریم :

از میان خیل انبوه آیه‌های قرآنی که در وصف پره‌دیزه | پردیس | فردوس و جنات آورده شده است، تنها دو نمونه را جهت ارتباط با این موضوع در اینجا می‌آوریم : در سوره کهف آیه ۱۰۷ - ۱۰۸ : « انّ الّذین آمنوا و عَمِلُوا الصّالحاتِ کانَت لَهُم جَنّات الفِردُوس نزلا » " و آنانکه به خدا ایمان آورده و نیکوکار شدند البته آنها در بهشت فردوس منزل خواهد یافت." خالِدینَ فیها لا یَبغون عَنها حِوَلا ( همیشه در آن بهشت ابدی هستند و هرگز از آنجا نخواهند انتقال یافت ). بقره آیه ۲۵ : « وبشّرالّذین آمنوا و عملوالصّالحات انّ لهم جنّات تجری من تحت الانهارکلّما رُزِقوا مِنها مِن ثمرة رزقا قالوا هذا الّذی رُزِقنا مِن قبل و اوتوا به متشابها و لَهُم فیها ازواج مُطُهّرة وهم فیها خالِدون. » " و مژده ده ای پیغمبر کسانی را که ایمان آوردند و نیکوکار شدند به یقین آنهاراست باغ‌هایی که جاری‌ست در آن‌ها نهرهایی و چون روزی دهند آن‌ها را از میوه‌های بهشت، گویند این مانند آن میوه‌هایی است که دادند ما را پیش از این ( در دنیا ) و هر میوه و خوردنی بر آنان بیاورند به یک‌دیگر مانند است و ایشان را در بهشت جفت‌های پاک و پاکیزه است و در آن بهشت همیشه جاوید خواهند زیست". - در کل آیات دویست‌گانه‌ای که در آن نام‌هایی تحت عنوان جنت، بهشت عدن و رضوان و. س آورده شده است، فردوس اولی‌ترین آن‌هاست که مخصوص پیامبران و اولاد و صحابه خاص‌اش است و در آن جای دارند. همچنین برخی‌ از این‌ توضیحات‌ که در خصوص جنت فردوس در زیر می‌آوریم چنین است : میانه‌ جنّت‌ و بهترین‌ جای‌ آن‌، بالاترین‌ درجه‌ جنّت‌، و یکی‌ از نام‌های‌ آن‌. درباره‌‌ی" جنّه‌ المأوی ‌" نیز گفته‌ شده‌ که‌ بیانی‌ دیگر از "جنّه‌ الخلد" و ناظر به‌ یکی‌ از ویژگی‌های‌ جنّت‌ ( همیشگی‌ بودن ، به‌ مثابه‌ یک‌ کمال‌ و نه‌ وجه‌ تمایز از جنّتی‌ دیگر ) است‌. برخی‌ هم‌ گفته‌اند که‌ این‌ تعبیر درباره‌ جنّت‌ حضرت‌ آدم علیه‌السلام‌ پیش‌ از هبوط‌ است‌. برخی‌ مفسران‌ نیز آن‌ را جایگاه‌ ملائک‌ دانسته‌اند. سرانجام آنهائی که وارثان فردوس هستند، صفات ویژه‌ای دارند که تا آنگونه خصلت‌ها در کسی یافت نشود وارث فردوس نخواهد شد. سخن آخر عبارت از اينكه :

« ای که پنجات رفت و در خوابی
شاید این لحظه‌هات دریابی
»

.

نظر و استنباط نویسنده :

دیدیم كه تمام ادیان الهي و حتی فرهنگ‌های مختلف جهان وامدار واژه‌ی پره‌دیز شده‌اند. این درحالی‌ست که علیرغم اینکه جغرافیای مربوط به خسروشاه آذربایجان، به اصطلاح همان فوت آخر کوزه‌گری در علم تاریخ به شمار می‌آید و تاریخی فراتر از تاریخ را در خود دارد، و نیز آثار و مستندات اولیه‌ی کشاورزی بشر و حتی جای‌واژه‌های باغبانی و دامداری به وفور در آن موجود است، اما با عرض تاسف بسیار باید گفت : در این زمانه خسروشاه این گهواره‌ی تمدن بشری در اوج بی‌تفاوتی به این‌همه داشته‌ی مادی معنوی خویش دچار شده که البته دلایل و بررسی این امر خارج از حوصله‌ی این مقال است... به هرروی بازگردیم به نتیجه‌گیری این موضوع اصلی خویش ...

در اصل واژه‌ی " پره " حالت مشدد لغت " بره " در ترکی است. " دیزه " ‏یا " دیزج " نیز از حالت تا شد‌ه‌ي زانو در فرهنگ ترکی استخراج شده است. در واقع به حالت تا شده و قله ماننده‌ی زانو در آن زبان " دیز " گفته می‌شود که شکل هندسی دیز / زانو به علم معماری باستان راه یافته و به حالت دژ در فرهنگ فارسی در آمده است. این واژه سر انجام با ترکیب لغت بره روی هم اصطلاح ترکیب بند "بره دیزه" را شکل داده است و سپس تبدیل به یکی از پرکاربردترین کلمات و اصطلاحات رایج در سایر فرهنگ‌های جهان شده که از دوران باستان تا به دوره‌ي ساخت ارگ‌ها و برجک‌های کاروانسراها و مناره‌های مساجد تداوم داشته است...

کاربرد لغت بره و دیزه در حیات معاصر اهالی :

گفتیم لغت بره از دوران کهن در میان مردمان آذربایجان رایج بوده است که در زیر به چند نمونه کاربرد اشاره می‌کنیم :
در صنعت بافندگی که جزو صنایع آبا و اجدادی این مردمان است، حالت باز شده و میان دو ردیف تار را بَرَه گویند که پود از بین دو ردیف بالایی و پائینی تار می‌گذرد. گیر کردن ماسوله یا نخ‌بَر پود در میان این دو ردیف تار را در این صنعت کهن، اصطلاحا « بره‌ده قالماق » گویند. همین‌طور در فرهنگ باغداری باز این اصطلاح رایج است که آب‌بند جوی آب را " بَرَه‌ک " گویند و اصطلاح رایج آن نیز " بره سالماق " است. همچنین به میان انبوه شاخساران نیز "مئشه بره‌سی" گفته می‌شود. بی‌شک اکثریت ما ترک زبانان برای یکبار هم که شده اصطلاح "مئشه بره سینده گیره توشدوم" ( در میان انبوه شاخساران گیر افتادم ) را بکار برده‌ایم. در دامداری نیز مابین سکونتگاه انسان و دام را بَره گویند که چوپان گله جهت تعویض پست خویش، گله را از چراگاه به بره آورده و تحویل چوپان دیگر دهد. در بره کارهایی نظیر شیر دوشی و زایمان دام نیز انجام می‌شود. ...

بنابراین بره برعکس تعبیر اطراف و پره در اصل به میان دو زیست بوم را گویند. در این حالت " بره " عبارت است از کنج و کناره‌ی دو زیست بوم که در عین حال مرکزیت مستقل زیستی طبیعت و انسان را در یکجا با هارمونی مخصوص به خود تامین می‌کند. یعنی حلقه‌ی اتصال مسکن و طبیعت؛ محیطی از هر سو بسته و مستقل. "دیزه / دیزج - ک " نیز همانگونه که در سطور فوق عنوان شد، به حالت خمیده شده‌ی زانو و قسمت نوک و برآمده‌ی قله و تپه ماننده را گویند. در نتیجه « بره دیزه » در معنای میان و مرکزیت از هر سو محصور شده را گویند که البته این امر مقارن با همان فرهنگ‌های سایر مللی است که توضیح مفصل آن ارائه داده شد. تنها با این تفاوت که با تکیه بر اسامی کهن‌جای‌نامها در بستر این کهن‌شهر ، ریشه این فرهنگ نمی‌تواند در جغرافیایی غیر از جغرافیای خسروشاه ، این گهواره‌ی تمدن بشری و چهارراه بین‌المللی تمدن‌ها در جایی دیگر بوده باشد. بنابراین می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که پره دیزه‌ی واقع در خسروشاه همان دیز یا دژ و بارویی بوده که به یکی از حصارهای دور شهری اطلاق می‌شد که با دیوارهایی در گرداگرد هم، شهر را مورد حراست قرار می‌داد، باشکوه‌ترین و مجلل‌ترین مکانی که متعلق به اعیان‌ترین و اشرافی‌ترینِ سلسله‌ها بود. در تکمیل این امر خاطر نشان می‌دارد که پره‌دیزه‌ی خسروشاه تنها یکی از چهار تپه‌های باستانی مفقوده در این شهر است که سه مورد دیگر آن نیز عبارتند از : یانیق‌تپه ؛ قیزقالا ، و سئیران‌تپه ؛ که هر یک از این تپه‌ها به نوبه‌ی خود سایتی باستانی محسوب می‌شد. در کل می‌توان چنین اذعان داشت که دامنه‌های آن از شرق به ارشد سلطان سهند ؛ از جنوب و غرب به توفارقان ، از شمال آجی چای تبریز را تحت‌الشعاع خویش قرار می‌داد. بی‌هیچ تردیدی این همان جغرافیا و شهر اسطوره‌داستان‌ها و اسناد تاریخی را شامل می‌شود که ساکنین داخل حریم این چهار تپه‌ی باستانی را ایچ... ( درونی ) و ساکنین بیرونی آن‌را دیش... ( بیرونی ) می‌نامیدند. به‌همین نسبت بوده وسعت اراضی این منطقه و اراضی باغداری و کشاورزی آن. از صنعت کشاورزی در دوران باستان این کهن شهر می‌توان به یانیق تپه‌ی خسروشاه اشاره نمود که با استناد بر اسناد مکشوفه، این مکان یکی از معدود مکانهایی است که بشر برای اولین بار در آن به صنعت کشاورزی و دامداری دست یافته است. همچنین وجود اراضی چسبیده‌ی ایلخیچی / ایلخچی به این بخش از جغرافیای خسروشاه کهن، نشانگر این امر است که این مناطق جزو مقدم‌ترین مناطقی بوده که بشر در آن برای اولین بار پرورش اسب را تجربه نموده است. این روند ادامه داشته تا حدود هفتصد - هشتصده‌ی قبل از میلاد که پای اقوام هند و اروپایی به این مناطق باز شده و لغت " پره دیزه " با عنوان پردیس داخل ان فرهنگ شده و هم از آن زاییده شده لغت جالیز - پالیز ؛ و به احتمال بسیار پس از فتح اسکندر به صورت پرادیزیوس وارد فرهنگ یونان شده و از آن نیز به شکل پارادیس paradais وارد فرهنگ فرانسه و از آنجا به شکلی تقریبا مشابه ( paradise ) وارد زبان انگلیسی شده است. هم ، چنین بوده در دوره‌ی فتح اعراب این لغت با عنوان فردوس به فرهنگ عرب راه یافته است تا در نهایت امروزه اگر این لغت را در اینترنت جستجو نمائیم، به صدها شرکت و مجتمع فرهنگی و حتی شهر و شهرک در دنیا بر می‌خوریم.

باز تاکید می‌ورزیم، جای تاسف برانگیز ماجرا عبارت از اینکه با وجودی که این واژه جزو کهن‌وا‌ژه‌های رایج در میان مردمان خسروشاه و سایر آذربایجانی‌ها به شمار می‌رود، دریغ از مقاله یا سطر نوشته‌ای در این مورد، تاچه رسد به این که شرکت یا مجتمع، مرکز گردشگری با این نام داشته باشیم. امید این گام نخست جهت پره‌دیزه‌ کاوی هرچه بیشتر، و به تبع آن نام‌گذاری و تاسیس اماکنی تحت این عنوان را فراهم آورد...

.

نویسنده : س. بختیاری خسروشاهی
ترجمه انگلیسی فارسی، ویراست و حروفچینی : ن. بیگی خسروشاهی

.

---------------------------.

---------------

منابع : لغتنامه دهخدا / فرهنگ عمید / فرهنگ زیست‌شناسی / فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی / تاریخ بیهقی / قرآن کریم ترجمه الهی قمشه ای
منابع ملاحظه گردیده شده : امپراطوری هخامنشی اثر برایان پییر / داریوش ایرانیان اثر هیدس والتر / Paradise Lost (بهشت گمشده) / فرهنگ دو سویه ی اختر (TÜRKÇE - FARSÇA)
مواخذ اینترنتی : ویکی فقه / ویکی پدیا /

/New Oxford American Dictionary

/History of Paradise, THE GARDEN OF EDEN IN MYTH &TRADITION , Jean Delumeau, translated from the French by Matthew O,Connell

JewishEncyclopedia.com

wikipedia

خان عَمی ( مجموعه اشعار ترکی قربان بنایی خسروشاهی )

معرفی کتاب « خان عمی »

شعر توپلوسو

پدیدآور : قربان بنایی خسروشاهی؛

اهتمام، مقدمه، تالیف تصحیح : سعید بختیاری خسروشاهی.

ویراست و ترتیب : ن. بیگی خسروشاهی

ناشر : خسروشاه-موسسه انتشارات یای قالا ، ۱۴۰۳

رقعی ، ۹۲ صفحه ،مصور (رنگی )

سخن انتشارات :

اشعار زنده ‌یاد قربانعلی « بنایی » خسروشاهی تحت عنوان « خان‌عمی » در کنار سایر آثار گردآوری شده توسط استاد « بختیار خسروشاهی » از آن دست آثار هنوز به چاپ نرسیده‌ای همچون « تذکره شعرای شهرستان خسروشاه » بود که قریب به پنج سال قبل جهت چاپ و نشر در اختیار این موسسه قرار گرفت ...

آرزوی قلبی ما این بود که خالق « خان عمی » که برخی اشعار این مجموعه در زمان حیات وی و با رضایت ایشان گردآوری شده است، شاهد چاپ و رونمائی اثر خویش باشند؛ دریغا این مشعل فروزان فرهنگ و ادب خسروشاه که در زمره‌ی ادبای این دیار محنت‌کشیده‌ی فرهنگ‌گستر قرار گرفته بودند، ‌به سرنوشت معمول هم‌قطاران خویش دچار شدند و از شهود فرجام شیرین و عینی حاصل عمر گرانبهای‌شان در گمنامی و ناکامی به دیار باقی هجرت نمودند. ضمن طلب غفران و هدایت الهی برای تدارک‌دیدگان آن قبیل قصورات جامعه‌ی مربوطه‌مان ؛ پس از مختصر گریزی بر معرفی اثر پیش روی، شما گرامی مخاطبان را به مطالعه‌ی اشعار آن جنت‌مکان رهنمون خواهیم ساخت.

این اثر در دو فصل و ۹۲ صفحه ترتیب داده شده است. فصل نخست در برگیرنده‌ی معرفی شاعر توسط استاد راه این صاحب قلم یعنی استاد بختیار؛ و بخش بعدی فصل نخست نیز به نظیره‌ای بی‌نظیر بر قطعه‌ی فاخر ادبی"خان عمی" تحت عنوان " آی خان عمی " اختصاص داده شده که این نظیره نیز اثر شاعر دیگری از این دیار مشاهیرپرور است ... فصل دوم اثر نیز به طور کلی در برگیرنده‌ی اشعار پدیدآورنده‌ی اصلی می‌باشد که در چهار بخش به علاوه‌ی بخش تصاویر مربوطه گرد هم آمده است.

ن. بیگی خسروشاهی

پیدایی مکتب خسروشاه (... یانیق‌تپه ... )

+یانیق_تپه +خسروشاه
پیدایی مکتب خسروشاه -... یانیق تپه ...

اثر دو جلدی " پیدایی مکتب خسروشاه ( معماری، ظروف سفالین یانیق‌تپه، دوره هشتم هفتوان تپه و سایت‌های مرتبط )" در ۷۹۰ صفحه عبارت از ترجمه انگلیسی به فارسی توسط ندا بیگی خسروشاهی و مقدمه‌ سعید بختیاری خسروشاهی است که در سال ۱۴۰۳ از انتشارات یای‌قالا مستقر در خسروشاه انتشار یافته است. این دو مجلّد کتاب ، در اصل مجموعه تحقیقات چارلز برنی به سال‌های ۱۳۴۱-۱۳۳۹ را شامل می‌شود که بعد از چند سال توسط جی. دی سامرز و بعنوان دفاعیه‌ی دکترای رشته‌ی باستان‌شناسی ایشان در سال ۱۹۸۲ و در دانشگاه منچستر گردآوری و ارائه شده است. آنچه در زیر مطالعه خواهید نمود، مقدمه‌ی ترجمه‌ی این اثر است که به قلم استاد س. بختیاری خسروشاهی به رشته‌ی تحریر در آمده است :

« مکتب خسروشاه »

چهارراه بین‌المللی تمدن‌ها ، یا در اصل نقطه‌ی مرکزی این چهارراه بین‌المللی که همانا سایت باستانی یانیق‌تپه‌ی خسروشاه است ، در حدود دو‌ کیلومتری سمت غربی شهر خسروشاهِ آذربایجان‌شرقی ؛ و در ۳۰ کیلومتری تبریز ، در جاده‌ی باستانی ابریشم خوی - خسروشاه - مراغه و در جوار آجی‌چای ( رود تلخ / تلخینه‌رود ) واقع شده است. این تپه‌باستانی به مثابه‌ی دیوار اشتراکی مابین دو کهن‌کوی قره‌تپه و تازه‌کندِ خسروشاه قرار گرفته و یکی از تپه‌های اصلی چهارگانه‌ی باستانی ( یانیق ؛ سئیران ، قیزقالا ، پره‌دیزه )ـی موجود در خسروشاه است که دورتا دور این شهر تاریخی باستانی را با دیوارهای متصل به هم احاطه کرده و خسروشاه را میان چهار قلعه‌باستانی حفظ و حراست نموده است. بر مبنای کهن‌باور مردمان باستان این دیار، در این چهار تپه و قلاع مذکور که به یمن چهار عنصر اصلی حیات بنا شده‌اند، مراسمات نوروزی و چهارگانه هفته‌های آخر سال ( جشن آب - خاک - باد - آتش / بایرام آیی‌نین سون چرشنبه‌لری ) به ترتیب و یکی پس از دیگری برگزار می‌شدند.

طبق آثار مکشوفه نیمه‌ کاوش شده و بر اساس تاریخ بلندبالای یانیق‌تپه‌ی واقع در این شهر شاه‌نشین یعنی خسروشاه ؛ و بر پایه‌ی قیاس آن با سایر تپه‌های باستانی حوزه‌ی دریاچه شاهی ( دریاچه اورمیه ) به جرات می‌توان گفت تجربه‌ی اولیه یکجانشینی نوع بشر در این حوزه شکل گرفته است. نیز فسیل‌های یافت شده حیوانات موجود در پهنه این شهر باستانی بالاخص آواراق خسروشاه ( رشته کوه‌های غربی سهند متصل به سایت مذکور ) نشان از آن دارد که چهارپایان دامی و احشام ابتدای ساکن توسط بشر در این جغرافیا رام شده و به عنوان لیست اولیه‌ی دامی مورد استفاده‌ی انسان قرار گرفته است. بی‌شک پیرو همین دستیابی، مهار حیوانات چالاک همچون اسب که مناسب میدان‌های نبرد بودند نیز جزو نخستین مهار و پرورش یافته‌گان این جغرافیا و مشخصا بخش آران خسروشاه (...ایلخی‌چی ) است. همینطور کشف اولین تنور باستانی نانوایی و سنگ آسیاب و سایر ادوات اولیه­‌ی کشاورزی در لابلای این تپه‌ی متصل به خاک بسیار حاصل‌خیز ساتین ( ساتین توپراقی )، حکایت از تمدن اولیه در حوزه‌ی تغذیه و سلامت بشری دارد. باز، قدمت حاصله از کشف کوزه‌ها و خمره‌ها با شمایل کروی‌شکلِ رنگ‌آمیزی شده به رنگ نیلی و لاجورد و فیروزه فام از این شهر مدور باستانی را می‌توان ماکت اولیه‌ی ابنیه‌جات دوره‌های بعدی نظیر قلعه‌ها ، ارگ‌ها ، کلیساها ، مساجد ، و سرای‌های سلطنتی عنوان نمود که جای هیچ‌گونه شک و ریبی در جایگاه بسیار اعلای این سایت باستانی برجای نمی‌ماند. چراکه همین سبک معماری مدور مکتب خسروشاه و نیز سبک سفالینه‌های سایت باستانی خسروشاه علاوه بر سبک سازه‌های هرمی موجود در مصر باستان که بعدها حالت سنگی و هرمی این خانه‌های گلی را شکل داده است، معماری سنتی اماکن مذهبی مسیحیان را نیز تحت‌الشعاع قرار داده است. حیرت‌آورتر از موضوعات فوق، گنبدی/ گونبَزی و محرابی‌شکل بودن طاق این خانه‌­های موجود در یانیق‌تپه است. همانا این امر حکایت از شکل‌گیری ابتدایی ‌فلسفه‌ی کیهانی دارد که بعدها سبک معماری جهان مسیحیت و یهودیت و اسلام از همین باور آسمانی عینیت و نمود یافته است. علاوه بر شیوع این نوع معماری در ادیان جهانی، حتی می­‌توان گفت معماری رومی- یونانی نیز ریشه در همین تمدن مکتب معماری خسروشاه دارد.

جهت استحکام این فرضیه‌ی قریب به یقین، از میان بی‌شمار شواهد مستدل شیوع این تمدن از خسروشاه، اشاره‌ای گذرا به ریشه‌ی عینک یوپیک/یاپیک بومی آلاسکا و یا همان عینک سلطنتی تماشای نبرد گلادیاتورهای روم باستان؛ یا آن عینک قضاوت قاضیان چین باستان؛ در اصل از همان عینک استخوانی یافت شده از شهر باستانی یانیق‌تپه خسروشاه نشات می‌گیرد. چرا که این به اصطلاح عینک، با ساختاری ابتدایی و نیز تاریخچه‌ای کهن‌­تر از سایر گؤزلوک‌ و اوزلوک‌های ( چشم‌بند و روبند ) یافت­‌شده‌­ی مذکور، این ادعا را کاملا به ثبوت می‌رساند که اصالت آن، نه روم و نه چین و نه مردمان بومی آلاسکا، بلکه همان کهن مردمان جغرافیای باستانی ساکن در آران خسروشاه یعنی یانیق‌تپه‌ی واقع در کهن‌کوی تازاکند / قره‌تپه خسروشاه است.

+عینک_استخوانی_یانیق_تپه +یانیق_تپه_عینک_استخوانی +خسروشاه
یافت شده از یانیق‌تپه‌ی خسروشاه؛ تصویر: یاز اکو

بر اساس همین سند و ادله‌های بسیار دیگر می‌توان گفت کهن تمدن موجود در یانیق‌­تپه، سهم بسزایی در تمدن‌سازی نوع بشر در جغرافیایی متفاوت ایفا نموده است که مردمان این نواحی در مهاجرت‌های خود علاوه بر تمدن چین و روم؛ حتی برخی بومیان قاره‌ی آمریکا را مدیون خلاقیت و نبوغ ذاتی خویش نموده‌اند. البته بر پایه‌ی نظر اینجانب، علاوه بر جنبه‌ی اپتیکی این به اصطلاح عینک یوپیک، می‌توان اذعان داشت این شیء بیشتر به نقاب صورت می‌ماند که احتمالا در میادین نبرد به‌کار برده می‌شد. در این‌باره گفتنی‌ها زیاد است؛ ان‌شاءالله در ترجمه آثار بعدی...

+نخستین_عینک_استخوانی +یانیق_تپه +خسروشاه
عینک یاپیک - منبع تصویز : in.pinterest.com


مختصری در خصوص ریشه‌شناسی کورا – ارس ( کوراس ) :
جهت این‌که اثر پیش‌روی با محوریت تمدن کورا - آراز ( فرهنگ یانیق ) نامیده شده است ، لازم است تا مختصر ریشه‌شناسی در خصوص واژه‌ی « کور » و همین‌طور واژه‌ی « آراز » که در جای - جای اثر آمده است، ارائه نمائیم : « کور » در اصل به نام رودخانه‌ای اطلاق می‌شود که گویش محلی آن به شکل " کورچای " است.

لازم به ذکر است رودخانه دیگری درست با همین عنوان ( کور چایی ) در جنوبغربی خسروشاه و در امتداد رشته کوه‌های غربی سهند منتهی به روستای " کردلر خسروشاه " کهن موجود است که بدون تردید مردمان این روستا نام آن را همچون سایر روستاهای " کوردلر / کردلر " موجود در آذربایجان از همان رودخانه‌ی مادر، یعنی کورچایی وام گرفته و به احتمال بسیار ساکنان نیز از حاشیه‌ی همان رودخانه‌ی کبیر به عنوان مهاجر به این مناطق آمده‌اند و یا بالعکس... اما معنای واژه‌ی « کور » از خانواده‌ی زبان‌های التصاقی و شاخه‌ی ترکی است که حالت آذری آن نیز به صورت « گور » ( آب ، آتش یا هر چیزی از این دو عنصر را که شدت و حدت زیاد یابد ، گور نامند. مثال : اوت چوخ گور یانیر ؛ سئل سویو چوخ گور آخیر = "بسیار زیاد" بودن شعله‌ی آتش و یا هجم سیلاب ) ؛ آراز نیز از خانواده‌ی زبان التصاقی و شاخه‌ی ترکی آذربایجانی است که از دو بخش آر - آز تشکیل یافته است : « آر » بن‌واژه‌ی لغاتی در ترکی همچون آری ، آرینمیش ، در معنای تصفیه یا صاف شده ، زلال ؛ « آز / آس » نیز عین بن‌واژه‌ی آذربایجان / آزربایجان است که حکایت از قوم باستانی آس‌ها دارد. بنابراین کور آراز به جغرافیای مابین دو رودخانه کور و آراز اطلاق می‌گردد. از نظر راقم ، واژه‌ی قفقاز نیز با اندکی واکاوی حالت اختصاری واژه‌ی کوراس در گویش اقوام همجوار است.
یانیق‌تپه‌ی خسروشاه به عنوان نقطه‌ی مرکزی تمدن یانیق یا کور - آراز ( از لحاظ قدمت ، اصالت و اشیاء مکشوفه ) بوده که در رأس هر سه دوره‌ی طلایی ، یعنی دوره اول ، دوم و سوم قفقاز / کوراس واقع شده است. این تمدن گسترده­‌ترین فرهنگ با مشخصه‌های ظروف سفالی دست‌ساز به رنگ فیروزه‌ای و لاجوردی و قرمز و مشکی صیقلی ساده یا تزئین­‌دار ، و اجاق یا شومینه­‌های نعل اسبی است که از بارزترین ویژگی‌های این مکتب فرهنگی متمدن به شمار می‌آید. باوجود ساختار دایره‌­ای خانه‌­ها که از دیگر شاخصه‌های آن است، در پاره‌ای لایه‌های یافت‌شده مکتب معماری دالما و مستطیلی نیز یافت شده است. به عبارتی جامع می‌توان گفت : فرهنگ کوراس یا مکتب معماری خسروشاه در واقع چهارراه بین‌المللی تمدن‌هاست که در جغرافیای سه‌گانه‌ی خسروشاه ( آران - اورتا - آواراق ) شکل گرفته است. بر همین پایه به جرات می‌توان اذعان داشت که منطقه باستانی مذکور منبع اصلی پاسخ به تمام مجهولات تاریخی باستانی است که سال‌هاست ذهن شاخه‌های مختلف علوم مرتبط و عالمان را مشغول خود ساخته است.

...جای بسی مباهات است که پس از دو قرن فرود و نزول تاریخی فرهنگی ، امروزه خسروشاه بدان جایگاه فرهنگی مدنی نایل آمده است که اولین کار تحقیقاتی مربوطه‌اش یعنی یانیق‌تپه‌ی خسروشاه را توسط بانویی بومی - خسروشاهی ، از زبان انگلیسی به فارسی باز می‌گرداند. مدیرمسئول ارجمند انتشارات یایقالا سرکار خانم بیگی خسروشاهی کار ترجمه‌ی این اثر دو جلدی را عهده‌دار شده و با نهایت دقت لازم در امر ترجمه آنرا به انجام رسانده‌اند. بر همین مبنا می‌توان ایشان را جزو بانوان فرهیخته و بسیار دغدغه‌مند و توانمند ، و نیز الگوی فرهنگی بانوان خسروشاه و فرهنگبان کوشای این دیار معرفی نمود که با وجود تمام مشکلات و مصائب این مسیر ، حامی و تکیه‌گاه همیشه‌گی این‌جانب در زادگاه‌ ارجمندمان هستند و علاوه بر گردآوری و صفحه‌آرائی آثار تاریخی ادبی مربوط به خسروشاه ، در عرض این چند سال توانستند کار ترجمه‎‌ی این اثر ارزشمند را نیز با تمام مرارات به اتمام برسانند. البته شایان ذکر است این اولین اثر تالیف شده در خصوص یانیق‌تپه ، آخرین اثر حوزه‌ی مربوطه نیست ؛ چرا که در کنار ترجمه‌ی اثر پیش‌روی ، ترجمه‌ای دیگر از تحقیقاتی متفاوت سابقا در ایران و توسط مترجمی دیگر ( صمد علیون خواجه دیزجی ) تحت عنوان « باستان‌شناسی آذربایجانشرقی ۲ یانیق‌تپه‌ی خسروشاه » نشر یافته است. همین‌طور دفاعیه‌ها و پایان‌نامه‌هایی توسط دانشجویان این رشته در دانشگاه‌های معتبر کار شده است. باز اثر جامع‌تر دیگری به‌سال‌های اخیر از طریق انتشارات Peeters Press ( انگلیس ) در خصوص یانیق‌تپه‌ی خسروشاه به چاپ رسیده است :
( Yanik Tepe Nothwestern Iran, The Early Trans Caucasian Stratigraphy and Architecture, 2013, Summers, G.D. Leuven, Paris and Walpole MA , Peeters Press ) ( یانیق‌تپه شمال‌غربی ایران، لایه‌نگاری و معماری ماورا قفقاز اولیه، ۲۰۱۳، سامرز، جی.دی ؛ لئوون، پاریس، و والپول ام.آ ، انتشارات پیترز ) -و جلد دیگر به سفال‌ها و یافته‌های دیگر اختصاص یافته است که احتمالا در اواخر سال میلادی قبل ( ۲۰۲۲ ) نشر یافته است.
- علاوه بر موارد برشمرده در داخل و خارج ، پراکنده مقالاتی در همین باب در مجلات اروپائی نیز به چاپ رسیده که امید می‌رود این آثار یکی پس از دیگری توسط مترجم ارجمند این اثر ترجمه شده و در اختیار علاقه‌مندان تاریخ و فرهنگ خسروشاه قرار گیرد تا بلکه از این طریق بازشناسی مکتب خسروشاه برای عموم پژوهنده‌گان حوزه‌ی مربوطه فراهم آید. البته که این مهم میسر نخواهد شد، مگر به حول و قوه‌ی حضرت باری‌تعال ؛ و عنایت اهالی دغدغه‌مند و مسئولان محترم که متاسفانه به هر دلیل موجه و غیر موجه تا بدین‌روز حمایت شایسته و بایسته‌ای از سوی آنان در راستای قدردانی از زحمات بی‌شائبه و بی‌مزد و منت این مترجم و مؤلف و مدیرمسئول تنها موسسه‌ی انتشارات در خسروشاه به عمل نیامده است. اما خوشبختانه آن‌گونه که از شواهد و قراین معلوم است ؛ امید می‌رود دیگر مسئولان این خطه بر اساس بیداری فرهنگی اجتماعی اهالی و سطح دانش والایی که این سال‌ها بدان نایل آمده است ؛ بیش از پیش در راستای حفظ ارزش‌ها و داشته‌های مادی معنوی خویش کوشا باشند، ان‌شاءالله...

پی‌نوشت :
در آخر جادارد از حمایت‌های مادی - معنوی بخشدار فرهنگ‌دوست بخش خسروشاه، جناب آقای اکبر قلی‌پور و دهیاران و شورای اسلامی بخش خسروشاه که بخاطر تامین هزینه‌ی چاپ اثر قبول زحمت فرموده و تشکیل جلسه دادند و با تصویب و تایید خویش بخشی از هزینه چاپ این دوجلد را فراهم آوردند تشکر نماییم.
این موضوع نیز نباید از قلم بیفتد که علیرغم تمایل قلبی آن مترجم ارجمند، متاسفانه ذکر تقدیر از مقام‌های مسئول مذکور در کتاب امکان‌پذیر نبود. چراکه تشکیل جلسه و خروجی آن جلسه با تاخیر سه‌ماهه روبرو شد که در این بازه‌ی زمانی مجوز چاپ کتاب از سوی اداره‌ی محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی استان صادر شده بود و با توجه به این امر ذکر و گنجاندن تشکرات قلبی مترجم از حامیان محترم در آن بازه مطابق و موافق با اصول و قوانین نشر نبود...
بنابراین این تحریر، کوچکترین کاری بود که می‌تواند عرض تقدیر و تشکرات ما را به محضر حضرات محترم حمایت کننده برساند.
بنابراین مطابق وظیفه‌ی ادبی - فرهنگی، مترجم و مهتم این اثر دوجلدی متعهد می‌شوند تا در آینده، موضوع قدردانی از محضر حضرات محترم حمایت‌گر، پس از اخذ مجوز، در تکثیر و نشر انبوه و اصلی آن قرار گیرد.

✍️ : سعید بختیاری خسروشاهی . تابستان ۱۴۰۲ .

+یانیق_تپه +مکتی_خسروشاه +یانیق_تپه_خسروشاه
پیدایی مکتب خسروشاه - یانیق تپه